ملالت علما از علم بیعمل
اینکه کیک زرد و موشک شهاب میسازیم اما دانشگاه یزدمان هنوز به فنآوری پیچیده یک پارچ و شش تا لیوان تمیز نرسیده تا بگذارد جلوی پنج دلباخته محیط زیست تا گلویی تازه کنند وقتی دارند از بحران آب سخن میگویند چندان عجیب نیست!
اینکه حاج خلیفه مان صد سال به شیرینی دل برده و آوازه اش در افلاک پیچیده اما "کانون تفکر آب" مان با آب اسانس حبس شده در بسته تتراپک و تیتاپ له شده در فویل بازیافت ناپذیر از شش فرهیخته دلداده به زیست بوم پذیرایی میکند هم خیلی شگفت آور نیست!
اما اینکه خود این نازنینان چندان درگیر آرمانهای بزرگ و زیبا هستند و با خلوص نیت و پرشور از آنها سخن میگویند که مجال نمی یابند هیچ اشارهای به قبح این زباله سازی کنند و شاید حتی متوجه آن هم نمیشوند از نظر من واقعا عجیب است.
زلفپریشانی را میشناسم که بیعمل نیست و در کنار زدن حرفهای قشنگ کارهای قشنگ هم میکند.
کسی که عمر و سرمایه و امنیتش را گذاشته بر سر زیست بوم و توی دهان هر شیری میرود تا قبیله دلدادگان این سرزمین را قبله شود بلکه نارواییها روا نشود و زشتیها جا خوش نکند بر اریکه قشنگیها!
کسی که گردن گرو میگذارد تا تیغ تباهی اگر نمیشکند دست کم کند شود!
اما حتی ایشان، بله حتی ایشان هم نات اونلی به پیشنهادهای کوچک یک کوچک بیزباله وقعی ننهاد بات آلسو جلوی چشم بچه(!) از همان بطری و لیوان آب نوشید!
زلفپریشان کارقشنگمان! بدانید و آگاه باشید که آن بطری و لیوان، راه خاکچال و اقیانوس را پیش خواهند گرفت و در صدها سال آوارگی و آسیب به همتایانشان خواهند گفت:
ما را قبله قبیله محیط زیستیها آواره کرد...ما را دست کم نگیرید!